بی اسم
اولش همه شکل هم هستیم کوچولو و کچل... حتی صداهامون هم شبیه به همدیگه است با اولین گریه بازی شروع میشه... هی بزرگ می شیم. بزرگ و بزرگتر. اونقدر بزرگ که یادمون میره یه روز کوچولو بودیم. دیگه هیچ چیزیمون شبیه به هم نیست. حتی صداهامون گاهی با هم میخندیم، گاهی به هم! اینجا دیگه بازی به نیمه رسیده: واسه بردن بازی روی نیمه ی دوم نمیشه خیلی حساب کرد... گاهی باید برای بردن بازی بین دو نیمه دوباره متولد شد.
وقتی که هنوز چشم به جهان نگشوده بودم صدایی نام غم را در گوشم طنین انداز کرد فکر می کردم که غم عروسکی است که من در دست می گیرم و با آن ازی می کنم اما حال می بینم که خود عروسکی هستم در دست غم... جایی بنویس: هیچ کس دو بار زندگی نکرده است...روزی دو بار به این نوشته نگاه کن
همه واسه عشثشون گل می فرستند من نمیدونم واسه گلم چی بفرستم؟
در دنیا خواستار سه چیز باش 1.گل برای یک روز 2.ستاره برای یه شب 3.دوستی برای یک عمر
دنیا مثل بازیه گل یا پوچه! با تو گله بی تو پوچه
ای که دوری از منو یاد منی ... با خبر باش که دنیای منی ... شادیت شادی من ... غصه ات غصه من ... قلب من خانه تو ... خانه ات قبله من
همیشه فکر کن تو یه دنیای شیشه ای زندگی میکنی. پس سعی کن به طرفه کسی سنگ پرتاب نکنی چون اولین چیزی که می شکنه دنیای خودته
کاش هرگز در محبت شک نبود / تک سوار مهربانی تک نبود / کاش بر جانی که در قاب دل است / واژه تلخ خیانت حک نبود
دیشب چک عشق تو رابه بانک محبت بردم باز هم حسابت خالی بوداین بار چکت رو اجرا گذاشتم تا حکم قلبت را بگیرم
قالب وبلاگ : قالب وبلاگ |