بی اسم
وقتی خدا می خواست دنیا را بوجود بیاورد ، فرشته هایش را فرا خواند . خدا از فرشته هایش خواست برای تصمیم گیری به او کمک کنند که راز زندگی را کجا قرار دهد . یک فرشته پاسخ داد : " آن را داخل زمین دفن کن" . دیگری گفت : "آن را در کف دریا قرار بده" . یکی دیگر پیشنهاد داد: " آن را در کوه ها مخفی کن" . خدا گفت: " اگر من هر کدام از اینها را انجام دهم ، فقط تعداد کمی راز زندگی را پیدا خواهند کرد ، راز زندگی باید برای همه قابل دسترس باشد". یک فرشته پاسخ داد : "من می دانم ، آن را داخل قلب هر انسانی قرار دهید". هیچکس فکر نخواهد کرد آنجا را نگاه کند . خدا کفت بله ، داخل قلب هر انسانی " و اینگونه بود که ، راز زندگی در وجود همه ی ما گذاشته شد.
قالب وبلاگ : قالب وبلاگ |